محمدعلی کریمی پور
وکیل پایه یک دادگستری
امروز پانزدهم خرداد ماه سال یک هزار و چهارصد مصادف است با روز جهانی محیط زیست. هر بار که به این واژه میرسم خاطر پریشان میشود و قلم پای گفتن ندارد. روزگاری گمان میکردم همه ما موجودات در خانهای مشترک به نام سیاره زمین با یکدیگر زندگی میکنیم این خانه بزرگ بخشهایی اختصاصی دارد و بخشهایی عمومی، منزل پدری من برای ما است و کوچه و خیابان برای همه و جنگل و کوه و دریاها برای حیوانات. همانگونه که هر بار به عنوان میهمان به منزل کسی میرفتیم باید ادب و احترام را رعایت مینمودیم در هنگام ورود به منابع طبیعی نیز باید حرمت ساکنان آن را نگه میداشتیم. سالها گذشت و ما بزرگ و بزرگتر شدیم مسئولیتهایی یافتیم. کم کم حرص و طمع به سراغمان آمد برای داشتههای مادی خود بیشتر تلاش کردیم. از جان مایه گذاشتیم تا مال اندوزتر از همیشه باشیم. کم کم رحم و مروت از دلهایمان رخت بربست و شدیم آدم امروز. اینکه چرا به اینجا رسیدهایم معلمان دینی و آموزشی ما باید پاسخگو باشند اما خواسته یا ناخواسته در این نقطه هستیم به قول استاد شاعر معینی کرمانشاهی:
«دیگران رهسپر ثابت و سیاره شدند
ما بر این خاک سیه مست غروریم هنوز»
البته نه آنکه ندانیم و یا باور نداشته باشیم طبیعت، زمین و هوایی پاک، سهم و حق آیندگان هم هست اما نمیخواهیم مثل هزاران کار دیگر در اینها نیز رعایت حق کنیم. خودخواهیم و تنگ نظر. آنقدر که حتی بیماریای مثل کرونا هم تغییرمان نمی دهد. دیگر خبر نبودن روزانه هزاران عزیز ناراحتمان نمیکند مثل مسخ شدههایی هستیم که فقط حول یک محور کوتاه میچرخیم. میچرخیم تا عمرمان تمام شود و بعد وراثی بمانند که بر سر ارث و میراث به جان یکدیگر افتند و حلقه خودخواهی از بیرون خانه به درون خانه آید.
روزگاری پدران ما نگران آن بودند که در پیری فراموشی به سراغشان آید و ندانند با چه کسی سخن می گویند، کنار چه کسی نشسته اند، نگران آن بودند که مبادا به جای گفتن «دوستت دارم» از درد پا و دست سخن بگویند. دلواپس آن بودند که بجای نوشیدن چای با عزیزان خود، مجبور به خوردن قرصهای رنگارنگ باشند اما امروزه ما در سن و سال جوانی درگیر تمام آن عارضهها شدهایم. آنقدر سلامتی روح و روان برایمان بیاهمیت شده که حتی در شعارهای انتخاباتی مدیران ارشد ما جملهای در رابطه با «حفاظت از محیط زیست» به چشم نمیآید.
باشد، قبول دارم نمیتوانیم تغییر کنیم. نه آموزشی برای این کار دیدهایم و نه دل و دماغی برای آموزش دیدن داریم. اما اگر یک رجوع مختصر به حافظه خود کنیم دیدهایم همیشه پیشگیری از بیماری هزینهای کمتر از درمان آن دارد پس بیاییم با همان خودخواهی همیشگی طوری از محیط زیست خود مراقبت کنیم تا آلودهتر نشود؛ تا از بین نرود؛ تا آلودگی باعث بیماری ما نشود. بیاییم برای سلامت خود تلاش کنیم و یادمان باشد “کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من” شاید این بار و با این نگاه کاری برای محیط زیستمان انجام دهیم.