برنامه «نوبت گل» در پیشوازِ نوروز ۱۴۰۲ در آخرین پنجشنبه سال در کانون وکلای دادگستری گیلان برگزار شد

برنامه «نوبت گل» در پیشوازِ نوروز ۱۴۰۲

برنامه «نوبت گل» در پیشوازِ نوروز ۱۴۰۲


به گزارش روابط عمومی کانون وکلای دادگستری گیلان،‌ در روز پنجشنبه مورخ ۲۵ اسفند ماه ۱۴۰۱،‌ از ساعت چهار عصر و به همت کمیسیون فرهنگ و هنر کانون، مراسمی در پیشواز بهار با نام «نوبت گل» در سالن همایش کانون برگزار شد.

در ابتدای مراسم، مجری سرکار خانم وکیل مریم ندایی، با شعری از زنده‌یاد هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) برنامه را آغاز نمود. ایشان ضمن ابراز خیرمقدم به مهمانان و حاضرین در سالن، به معرفی بخش‌های مختلف برنامه پرداخت و هم‌چنین مراسم گلریزان زندانیان جرائم غیرعمد را که توسط کانون انجام می‌شود، یادآور شد.

جناب آقای علیرضا امانی رییس محترم کانون، ‌به عنوان اولین سخنران، صحبت‌های خود را با شعری از اوحدی آغاز کرد:

جهان بر دشمنان بفروش و عشق دوستان بستان / که مقصود از جهان عشق است و باقی سر به سر بازی

ایشان با خوش‌آمد به حاضرین و مهمانان وکیل، و تقدیر و تشکر از همکاران در کمیسیون فرهنگ و هنر بابت برگزاری این مراسم،‌ ضمن آرزوی سالی نو و خوش‌یمن برای همگان، به قرائت متنی پرداخت:

صدایِ پایِ بهاران است که فرشِ زیستن و زندگانی را می‌گسترد و رنگ و بویی نو در همه‌جا می‌‌پراکند. بهاران در راه است، از پسِ درازنای یأسِ زمستان،‌ تا که بهانه‌ای باشد برای احضارِ سبزی و سرسبزیِ زمین و رویشِ بذرِ آشتی و مهرورزی که بی‌شک، یادگارِ شُکوه و شوکتِ نوروز، این آیینِ باستانیِ ماست.
پس هلهله‌کنان و پای‌کوبان به پیشوازِ نوروز می‌رویم و آوایِ هلهله‌مان را رساتر و کوبشِ پایکوبی‌مان را راسخ‌تر از همیشه برجا می‌نهیم. زمین و زمانه را با خود همدل می‌سازیم تا به برکتِ سرسبزیِ زمین، ردِ ظلمانیِ ناامیدیِ زمانه رخت بربندد که چون پرده از این ایام ظلمانی برافتد، موسمِ باد بهار خواهد رسید در صبح امید.
امید که دیگربار شادمانه زیستن را در سایهٔ امید بیش از پیش تمرین کنیم و شِکوه از محنت زمانه را به پایِ شُکوهِ برآمدن طبیعت، رها سازیم. خجسته باد روز و نوروز، خجسته باد عید و امید.

در ادامه برنامه،‌ کلیپی به تهیه‌کنندگی همکار وکیل آقای سید احسان بدرخواهان از زنده‌یاد امیرهوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) پخش شد. زنده‌یاد هوشنگ ابتهاج در مرداد امسال بدرود حیات گفت و در باغ محتشم رشت آرمید.

مهمان نخست این مراسم، دکتر سینا جهاندیده،‌ دانش‌آموخته زبان و ادبیات فارسی و استاد دانشگاه، در ادامه برنامه به ایراد سخنانی پرداخت. دکتر جهاندیده ضمن تبریک فرارسیدنِ نوروز سال ۱۴۰۲،‌ ابراز داشت که آن‌چه را که تاکنون رخ داده، از یاد نخواهیم برد. او در آغاز نکاتی در مورد نوروز در خیامیّت یا گفتمان خیام مطرح کرد و گفت: «نورورز زمان ابن‌الوقتی و به‌واقع زمانی است که انسان بهتر از زمان‌های دیگر به استقبال شادی می‌رود، خصوصا زمانی که هنوز نوروز فرا نرسیده باشد. عید یکی از زمان‌هایی است که می‌تواند آدم‌ها را در خوش‌باشی قرار دهد، اما در تعطیلات عید، آن خوش‌باشیِ استقبال عید در کار نیست. در واقع روزهای آخر اسفند بسیار از خود عید جذاب‌تر است. به دلیل آنکه تعطیلات تمام می‌شود و باز همه کار دوباره آغاز می‌شود مانند شنبه‌ای که سایه‌اش روی جمعه است و غروب جمعه را غم‌انگیز می‌‌کند. این نکته را می‌توان در گفتمان خیام دید.»
دکتر جهاندیده در ادامه به بحث مرگ و ارتباطش با نوروز و مسئله زایش اشاره کرد و اذعان داشت: «نوروز بحث مرگ و یادآوری مرگ است. ‌مرگ کسی که مرده، او را به یاد می‌آوریم و می‌گوییم که او دوباره دارد به دنیا می‌آید و به همین دلیل، نوعی زایش و جشن آفرینش است.» به گفتهٔ دکتر جهاندیده، در ایران باستان دو جشن بزرگ داشتیم که یکی جشن مهرگان بود و در پاییز برگزار می‌شد و دیگری جشنی در بهار. پاییز برای آفرینش و راز آفرینش و خلقت آفرینش بوده اما بهار برای نوزایی و زایش دوباره است که با مرگ رابطه مستقیمی دارد. ایشان در این خصوص خاطرنشان کرد: «بنابراین هروقت درباره جشن حرف می‌زنیم، درباره مرگ هم حرف می‌زنیم. هرگاه راجع به نوروز حرف می‌زنیم، درباره سیاوش حرف می‌زنیم. به همین خاطر سبزه و رویش دوباره، یادآور خونی است که ریخته شد و سبزه و سیاوشان به دنیا آمد؛ رابطه‌ای که نوروز با مرگ سیاوش دارد که نکته‌ای مهم در بحث نوروز است.»
دکتر جهاندیده در فراز دیگری از سخنان خود به این مقوله اشاره داشت که در ایران باستان معتقد بودند دوازده ستون کیهان را اهریمنان دارند می‌جوند و در اسفند ماه جویدنشان تمام می‌شود. سپس به زمین برمی‌گردند تا ببینند کیهان تمام شده، اما دوباره آن ستون رشد می‌کند. این‌که چرا دوازده ستون و دوازده برج و ماه را تداعی می کند، باز مسئله مرگ در نوروز است؛ اینکه ستون‌ها دوباره افراشته شده، دیگربار زندگی آغاز شده و حیات بوجود می‌‌آید.

مسئله شراب در خیام، مقوله دیگری از سخنان دکتر جهاندیده بود. دکتر جهاندیده یاد‌آور شد که منظور خیام از شراب، شراب ضدزمان و ضدمرگ است؛ همان چیزی که حافظه را مختل می‌کند، به آدمی جاودانگی می‌دهد و نمی‌گذارد تا آگاهی و زمان به انسان ضربه بزند چرا که زمان بلعنده بوده و هم‌چون همان ستون‌هایی که دارد می‌جود، ما را هم دارد می‌جود. تاکیدی که در شراب و در شعر معمولی و غیرعرفانی و در عرفان وجود دارد، این است که شراب می‌‌تواند زمانِ‌ بلعنده و زننده و زهردار را متوقف کند و نگذارد تا ما به زمانی که کُشنده است بیاندیشیم. به همین خاطر نوعی فراموشی و خوش‌باشی به ما می‌دهد. آن فراموشی و نسیان است که به ما کمک می‌کند تا نگذارد به دردهایمان فکر کنیم.

در ادامه برنامه، وکیل بابک عبدالصمدی به خواندن ساقی‌نامه حافظ پرداخت. او پیش از خوانش خود، اشاره کرد که ساقی‌نامه حافظ ترکیبی است از مباحث تاریخی و عرفانی و عاشقانه و حماسی. در باب بحر متقارب بوده و خوانش آن ممکن است حماسی باشد:

بیا ساقی آن می که حال آورد / کرامت فزاید کمال آورد
به من ده که بس بی‌دل افتاده‌ام / وز این هر دو بی‌حاصل افتاده‌ام
بیا ساقی آن می که عکسش ز جام / به کیخسرو و جم فرستد پیام
بده تا بگویم به آواز نی / که جمشید کی بود و کاووس کی
بیا ساقی آن کیمیای فتوح / که با گنج قارون دهد عمر نوح
بده تا به رویت گشایند باز / در کامرانی و عمر دراز
بده ساقی آن می کز او جام جم / زند لاف بینایی اندر عدم
به من ده که گردم به تأیید جام / چو جم آگه از سر عالم تمام
دم از سیر این دیر دیرینه زن / صلایی به شاهان پیشینه زن
همان منزل است این جهان خراب / که دیده‌ست ایوان افراسیاب
کجا رای پیران لشکرکشش / کجا شیده آن ترک خنجرکشش
نه تنها شد ایوان و قصرش به باد / که کس دخمه نیزش ندارد به یاد
همان مرحله‌ست این بیابان دور / که گم شد در او لشکر سلم و تور
بده ساقی آن می که عکسش ز جام / به کیخسرو و جم فرستد پیام
چه خوش گفت جمشید با تاج و گنج / که یک جو نیارزد سرای سپنج
بیا ساقی آن آتش تابناک / که زردشت می‌جویدش زیر خاک
به من ده که در کیش رندان مست / چه آتش‌پرست و چه دنیاپرست
بیا ساقی آن بکر مستور مست / که اندر خرابات دارد نشست
به من ده که بدنام خواهم شدن / خراب می و جام خواهم شدن
بیا ساقی آن آب اندیشه‌سوز / که گر شیر نوشد شود بیشه‌سوز
بده تا روم بر فلک شیر گیر / به هم بر زنم دام این گرگ پیر
بیا ساقی آن می که حور بهشت / عبیر ملایک در آن می سرشت
بده تا بخوری در آتش کنم / مشام خرد تا ابد خوش کنم
بده ساقی آن می که شاهی دهد / به پاکی او دل گواهی دهد
می‌ام ده مگر گردم از عیب پاک / بر آرم به عشرت سری زین مغاک
چو شد باغ روحانیان مسکنم / در اینجا چرا تخته‌بند تنم
شرابم ده و روی دولت ببین / خرابم کن و گنج حکمت ببین
من آنم که چون جام گیرم به دست / ببینم در آن آینه هر چه هست
به مستی دم پادشاهی زنم / دم خسروی در گدایی زنم
به مستی توان در اسرار سفت / که در بیخودی راز نتوان نهفت
که حافظ چو مستانه سازد سرود / ز چرخش دهد زهره آواز رود
مغنی کجایی به گلبانگ رود / به یاد آور آن خسروانی سرود
که تا وجد را کارسازی کنم / به رقص آیم و خرقه‌بازی کنم
به اقبال دارای دیهیم و تخت / بهین میوه خسروانی درخت
خدیو زمین پادشاه زمان / مه برج دولت شه کامران
که تمکین اورنگ شاهی از اوست / تن آسایش مرغ و ماهی از اوست
فروغ دل و دیده مقبلان / ولی نعمت جان صاحبدلان
الا ای همای همایون نظر / خجسته سروش مبارک خبر
فلک را گهر در صدف چون تو نیست / فریدون و جم را خلف چون تو نیست
به جای سکندر بمان سالها / به دانادلی کشف کن حالها
سر فتنه دارد دگر روزگار / من و مستی و فتنه چشم یار
یکی تیغ داند زدن روز کار / یکی را قلمزن کند روزگار
مغنی بزن آن نوآیین سرود / بگو با حریفان به آواز رود
مرا با عدو عاقبت فرصت است / که از آسمان مژده نصرت است
مغنی نوای طرب ساز کن / به قول وغزل قصه آغاز کن
که بار غمم بر زمین دوخت پای / به ضرب اصولم برآور ز جای
مغنی نوایی به گلبانگ رود / بگوی و بزن خسروانی سرود
روان بزرگان ز خود شاد کن / ز پرویز و از باربد یاد کن
مغنی از آن پرده نقشی بیار / ببین تا چه گفت از درون پرده‌دار
چنان برکش آواز خنیاگری / که ناهید چنگی به رقص آوری
رهی زن که صوفی به حالت رود / به مستی وصلش حوالت رود
مغنی دف و چنگ را ساز ده / به آیین خوش نغمه آواز ده
فریب جهان قصه روشن است / ببین تا چه زاید شب آبستن است
مغنی ملولم دوتایی بزن / به یکتایی او که تایی بزن
همی‌بینم از دور گردون شگفت / ندانم که را خاک خواهد گرفت

دگر رند مغ آتشی میزند / ندانم چراغ که بر می‌کند
در این خونفشان عرصه رستخیز / تو خون صراحی و ساغر بریز
به مستان نوید سرودی فرست / به یاران رفته درودی فرست

پس از خوانش پرشور وکیل بابک عبدالصمدی از ساقی‌نامه حضرت حافظ، آقای موسی علیجانی خواننده، آهنگساز، شاعر، مدرس موسیقی و نوازنده پیانو و نیز آقای رضا فکوری معلم موسیقی و نوازنده سازهای ویولن، کمانچه و فلوت به همراهِ همکار محترم وکیل آقای مسعود شالچیان نوازنده تنبک برای اجرای بخش نخست برنامه موسیقی به روی صحنه دعوت شدند و قطعاتی از زنده‌یاد بنان نواختند.

در ادامه برنامه، دکتر سید هاشم موسوی، استاد دانشگاه و ریاست سابق پژوهشکده گیلانشناسی دقایقی در خصوص بهار به ایراد سخنرانی پرداختند. دکتر موسوی سخنرانی خود را با صحبت درباره جشن و عید در جوامع گوناگون آغاز کرد. ایشان به این امر اشاره داشت که در نوروز و جشن‌ها آدم زیاد می‌خورد، یا زیاد خرج می‌کند و در واقع زیاده‌روی‌هایی از این دست وجود دارد که از ویژگی‌های نوروز است. نکته‌ای مهم از نظر مردم‌شناسان، مسئله تعلیق در جشن است، یعنی زمان به حالت صفر درمی‌آید؛ تعلیقی زمانی، مکانی شخصیتی. این نظم در جشن شکسته می‌شود.
دکتر موسوی در بخش دیگری از سخنان خود اذعان داشت: «نکته بسیار مهم درباره نوروز و ماندنی شدن آن و ماندنی بودنش در آینده این است که نوروز با شرایط روز خودش را وقف می‌دهد، شاید هم عناصری در نوروز است که باعث می‌شود با مدرنیته و دنیای امروز سازگار باشد. مثلا یکی از ویژگی‌های نوروز همین عقلانیت و وجه دموکراتیکش است، یا بحث مصرف‌گرایانه نیز در همین ساحت می‌گنجد. مسئله خرید و ارزش‌های مصرف‌گرایانه در دستور کار دنیای جدید است که در نوروز این را به وضوح می‌بینید.»
اشاره به تعداد جشن‌ها در گیلان، بحث گشوده بودن گیلانی‌ها و باز بودن در خانه به روی مهمان نیز از دیگر مقوله‌های مهم سخنان دکتر موسوی بود. ایشان اذعان داشت زنان گیلانی وقتی کارهای سختی هم‌چون نشا کردن انجام می‌دهند، یک‌باره جمع می‌شوند و این کار سخت را با آواز دسته‌جمعی ادامه می‌دهند. گویی گیلانی به نحوی با شادی پیوند عمیقی دارد. به همین خاطر پُربیراه نخواهد بود اگر بگوییم جشن‌ها در گیلان متاثر از اوضاع طبیعی و جغرافیایی و حتی اقتصادی است.

پس از ایشان، هنرمند نوجوان آقای رهام شهرام‌نیا فرزند وکیل امین شهرام‌نیا، دقایقی به هنرنمایی پرداخته و قطعه‌ای دلنشین با پیانو نواختند.

گروه موسیقی نیز در بخش دوم کار خود، برای اجرای مجدد به روی صحنه آمدند و پس از تک‌نوازی نی توسط آقای فکوری، دو ترانه گیلکی، یک قطعه کوتاه محلی و قطعه‌ای با شعری از جهانگیر خان سرتیپ پور اجرا کردند. و پس از آن نیز وکیل محترم آقای شهرام شاهی شاون،‌ به اجرای قطعه‌ای به زبان ترکی پرداختند.

در انتهای برنامه نیز وکیل محترم آقای سیدرحمان میرتقدس قطعه‌ای زیبا با پیانو اجرا کردند.

خدمات الکترونیک