بهمن حیدری نژاد، رئیس کمیسیون کارآموزی کانون وکلای دادگستری گیلان در نشست معارفه و توجیهی کارآموزان وکالت مطرح کرد :
شغلی به خاطر ندارم که واژه «شریف» در وصف آن به کار برده باشند، اگر امروز دوباره به گذشته برگردم و به من بگویند چه شغلی انتخاب می کنی، می گویم وکالت دادگستری
به گزارش روابط عمومی کانون وکلای دادگستری گیلان وکیل بهمن حیدری نژاد رئیس کمیسیون کارآموزی کانون وکلای دادگستری گیلان در نشست معارفه و توجیهی پذیرفته شدگان آزمون اخیر که روز دوشنبه مورخ ۲۵ اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ در سالن همایش کانون برگزار شد سخنان خود را بدین شرح آغاز نمود :
با سلام و عرض ادب خدمت بزرگان و کارآموزان محترم. مسائل مربوط به تأخیر، هر چه بود گذشت. فقط بدانید که از دست کانونها خارج بود و آنها مسبب این تأخیر نبودند. ضمن اینکه خدمتتان تبریک عرض میکنم که البته تبریک باید سال ۱۴۰۰ گفته میشد نه امروز، اما ما عضو کانون هستیم و کانونها هم مقصر نبودند و زور ما نمیرسید.
کارآموزان محترم وکالت، مثل بسیاری از مشاغل دیگر، وقتی وارد این شغل میشوند فکر میکنند همه چیز تمام شده است. سوادش را دارند، دیگر به کتب مراجعه نکنند، دیگر مطالعه نکنند. خلاصه بگویم کارآموز اگر کارآموزی دوره خودش را به خوبی انجام دهد یکی از وکلای موفق خواهد بود. تجربه ۳۶ سال وکالت من در این شهر به من نشان داده، بارها کمیسیون کارآموزی و هیأت مدیره به ما کارآموز دادهاند، بسیار مهم و اساسی است که کارآموز، کار خودش را درست انجام دهد. پرونده را که میخواهد مطالعه کند، به این معنا نیست که سادهترین پرونده را بگیرد، مطالعه و یادداشت کند. البته شما ممکن است بگویید در این مسیر مشکلاتی هست. بله. ممکن است جای مناسب یا میز مناسب نباشد. ولی شما باید آموزشتتان را تقویت کنید. باید یاد بگیرید که چطور در آینده در دادگاه از موکل دفاع کنید. آنهایی که خوب کارآموزی دیدند، نه تنها وکلای موفقی بودند، بلکه از احترام ویژهای هم برخوردار هستند.
از شما تقاضا دارم در مرحله اول، خواندن و کتاب و رویه قضایی و محاکمه، آرای محاکمه و اینها را کنار نگذارید و با وکلای سرپرستتان ارتباط درست داشته باشید. هرچند که در این دوره، ما با توجه به آییننامه جدید با این مسئله مواجه نیستیم، چون ما فعلا برای دو ماه اول برنامهریزی کردهایم، شش ماه بعدی مانده و بعد از آن، شما را به وکلای سرپرست تعیینی معرفی می کنیم.
جناب آقای حیدری نژاد در ادامه بیانات خود خطاب به کارآموزان وکالت افزودند:
دوستان! کمتر شغلی است که حساسیتی به قدر شغل وکالت داشته باشد. مسائل خصوصی یک شاغل غیر وکیل، چندان به زندگیاش لطمه نمیزند، اما خدا نکند که وکیل یک بار بخواهد از کوره دربرود یا رفتار مناسبی نداشته یا شیطنتهایی داشته باشد. آنجا آغاز فروپاشی زندگی وکالتیاش خواهد بود. این شغل مهم است. شما نه تنها باید خودتان مواظب خودتان باشید، باید از دیگران هم مراقبت کنید.
یکی دیگر از مسائل مهمی که همیشه در کانونها بر سرش بحث بوده و آییننامهها و دستورالعملهای زیادی راجع به آن نوشته شده اما بدان عمل نشد، رعایت شأن وکالت است. ممکن است شما بگویید من سختگیر هستم. وکیل نمیتواند بدون کت و شلوار باشد یا یک شلوار لی بپوشد و وارد دادگستری شود. حجاب وکیل، اعم از خانم و آقا، باید به نحوی باشد که برازنده این شغل باشد. این شغل بسیار محترم است. من شخصا علیرغم تمام مشکلاتی که این شغل دارد، مخصوصا در سالهای اخیر، اگر امروز دوباره به گذشته برگردم و به من بگویند چه شغلی انتخاب میکنی، میگویم وکالت دادگستری. اما شغل خطرناکی هم هست، شما با قدرتمندان هم طرف هستید. باید سعی کنیم این مسایل را به دقت رعایت کنیم و نظم داشته باشیم. از صحبت کردن و شوخی در محیط دادگستری و اتاق پرسنل دادگستری یا رفتار نامناسب با اینها یا با قاضی پرهیز کنید. شما در قسمی که میخورید، میگویید شغل «شریف» وکالت، شغلی به خاطر ندارم که واژه شریف در وصف آن به کار برده شده باشد. این شرافت بیجهت گفته نشده است. بنابراین ارزشمند است و باید به دست شما به کرسی بنشیند. این شرافت را شما باید نگه دارید و این شأن را شما باید حفظ کنید. شما را به عنوان وکیل دادگستری قلمداد میکنیم، نه اینکه یک دوره محدودی کارآموزی بکنید و همین. این است که تمام مسئولیت وکیل از نظر انتظامی به کارآموز تسری دارد و فرقی نمیکند.
در خاتمه سخنانم و جهت تلطیف این مجلس، غزلی از حافظ را انتخاب کردم که میتواند زبان حال امروز شما کارآموزان هم باشد:
روز هجران و شب فرقت یار آخر شد / زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن پریشانی شبهای دراز و غم دل / همه در سایه گیسوی نگار آخر شد
بعد از این نور به آفاق دهم از دل خویش / که به خورشید رسیدیم و غبار آخر شد
صبح ایزد که بود معتکف پرده غیب / گو برون آی که کار شب تار آخر شد
شکر ایزد که به اقبال کلهگوشه گل / نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز / قصه غصه که در دولت یار آخر شد
گر شمار ارچه نیاورد کسی حافظ را / شکر که آن محنت بی حد و شما آخر شد